مگر نفرمود قرآن را آسان قرار دادیم و مگر در آیات متعددی همه انسانها مخاطب قرار نگرفتند؟ پس چرا به جای یا «ایها الناس» نفرمود: «یا ایها المفسرون»؟
پاسخ:
در این که قرآن کتابی قابل فهم است و به زبان عربی روشن بیان شده و یادآور به فطریات و عقلیات است و با بیان موعظه گونه و نصیحت وار و با وعده و وعید به هدایت آدمیان همت گمارده، هیچ شکی نیست.
سوره 54:القمر
وَلَقَد یَسَّرنَا القُرآنَ لِلذِّکرِ فهَل مِن مُّدَّکِرٍ... (17)(22)(32)(40)
و قطعا قرآن را برای پند آموزی آسان کرده ایم، پس آیا پند گیرنده ای هست.
سوره 17: الکهف
قیِّمًا لِّیُنذِر بَأسًا شَدِیدًا مِن لَّدُنهُ وَ یُبَشِّرَ المُؤمِنِینَ الَّذِینَ یَعمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُم أَجرًا حَسَنًا (2)
[کتابی] راست و درست تا [گناهکاران را] از جانب خود به عذابی سخت بیم دهد و مومنانی را که کارهای شایسته می کنند نوید بخشد که برای آنان پاداشی نیکوست.
سوره 43: الزخرف
أِنَّا جَعَلنَاهُ قُرآنًا عَرَبیًّا لَّعَلَبکُم تَعقِلُون (3)
ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید.
سوره 39: الزمر
قُرآنًا عَرَبیًّا غَیرَ ذِی عِوَجِ لَّعَلَّهُم یَتَّقُونَ (28)
قرآنی عربی بی هیچ کژی، باشد که آنان راه تقوا پویند.
چرا باید در سوره قمر چهار بار تاکید شود.
سوره 8: الأنفال
إِنَّ شَرَّ الدَّوَابَّ عِندَ اللهِ الصُّمُّ البُکمُ الَّذِینَ لَا یَعقِلُونَ (22)
قطعا بدترین جنبندگان نزد الله کران و لالانی اند که نمی اندیشند.
قرآن کتاب معما نیست که فقط معما شناسان بتوانند آن را بفهمند و کتاب تخصصی علمی هم نیست که عموم مردم و غیر متخصصان با مراجعه مستقیم به او هیچ بهره ای نگیرند و جز مراجعه به اهل تخصص برای فهم آن راهی نداشته باشند.
قرآن برای هدایت عموم مردم نازل شده و عموم مردم می توانند با مراجعه مستقیم به آن ، از سفره گسترده معارفش بهره گیرند و به بسیاری از پیام های هدایتی اش آگاه شوند و این گونه نیست که بهره عموم فقط تلاوت آیات و ثواب بردن باشد بدون این که با آیاتش ارتباط برقرار کرده و چیزی بفهمند.
تا اینجا درست ، اما این همه کلام نیست. اما آیا قرآن کتاب معارف نیست، آیا همه آیات قرآن برای همه کس قابل فهم است؟
مگر خدا نفرموده آیات قرآن دو دسته اند: آیات محکم و متشابه، آیا همه افراد توان ارجاع محکمات به متشابهات و درک معنای صحیح متشابهات را دارند؟
مگر قرآن دارای آیات ناسخ و منسوخ نیست؟ آیا همه افراد توان درک و شناخت آیات ناسخ و منسوخ را دارند؟
آیا قرآن دارای مطلق و مقید هست و همه افراد توان شناخت این ها را دارند؟
به این آیه توجه کنید:
«انا سنلقى عليك قولا ثقيلا» ؛ (1)
اگر قرآن احتیاج به مفسر و معلم و مبین ندارد، پس خدا نعوذ بالله نمی دانسته که قرآن را به تنهایی کافی ندانسته و در جنب قرآن، پیامبر را هم فرستاده تا مبین و معلم قرآن باشد:
«كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّهِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ ؛ (2)چگونه كفر مىورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مىشود و رسول خدا در بين شماست؟».
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است: يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مىشود و دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مىكند. از ظهور كلام فهميده مىشود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر و به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست؛ زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند و آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ »؛ (3)
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است.
در آيات متعددى رسول خدا، معلوم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ ؛ (4)
در ميان شما فرستادهاى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مىخواند و شما را پاك مىگرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ ؛ (5)
پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند وكتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاكشان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است؛ زيرا آنان عرب بودند و هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مىفهميدند و هم باسوادهاى آنان مىتوانستند نوشتههاى قرآن را تلاوت كنند و تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود؛ بلكه تعليم خواندن و نوشتن بود. پس منظور از تعليم كتاب، يعنى تبيين مضامين و پيامهاى قرآن و تفسير آيات آن.
و مگر رسول خدا هنگام وفات نفرمود:
من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مىگذارم و اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد و آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم. (6)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود. علاوه بر اين روايات فراوان ديگرى دلالت دارد.
بنا بر این قرآن به زبان عربی مبین و برای هدایت عموم نازل شده و فهم آن در هیچ دسته و گروهی منحصر نشده و همه می توانند با کسب مقدمات لازم از سفره مواهب بیکران قرآن طعام های معرفتی و هدایتی بگیرند. ولی چون افراد در معرض بدفهمی و غلط فهمی هستند و چون درک همه معارف قرآن از توان غالب انسان ها خارج است، خداوند پیامبر و اهل بیتش را به بیان و تفسیر قرآن گمارده و ما باید فهم خود را به آنان ارجاع داده و در صورت تایید آن ها ، به فهممان عمل کنیم و برای فهم معانی متعالی قرآن باید از پیامبر و اهل بیت و شاگردان مکتب آن ها کمک بگیریم.
اما وقتی میپرسیم «آیا قرآن باید تفسیر شود؟»، لازم است ابتدا بدانیم که منظور از تفسیر چیست؟ و کار تفسیر و فایده آن چیست؟
آیاتی که در سؤال با ذکر نام سوره و شماره آیه قید شده بود هیچ کدام منافاتی با ضرورت تفسیر ندارد و نیاز به تفسیر نیز دال بر ثقیل بودن یک معنا نیست. به عنوان مثال به یک کلمهی ساده در گفتگوی محاورهی خود توجه کنیم. به یک دیگر «سلام» میدهیم.
آیا راحت و آسان نیست؟ آیا همگان این لفظ را به کار نبرده و این کار را نمیکنند؟ حال سؤال میکنیم که آیا کلمهی «سلام» یا آداب «سلام دادن» تفسیر میخواهد یا نه؟ یا اصلاً تفسیری دارد یا نه؟
مثلاً نمیشود یک کتاب مطالب علمی، کاربردی، لازم و ضروری دربارهی واژهی سلام و علت سلام دادن و آثار مفید آن و احکام آن و مضرات پاسخ ندادن یا ترک آن در ساختار شخصیت فرد و تنظیم روابط جامعه نوشت؟ حالا همین معنا را به «بسم الله الرحمن الرحیم» برگردانیم. همه میدانند یعنی چه؟ خیلی هم آسان است و دست کم هر مسلمانی با این جمله آشنایی دارد، اما دریایی از علم و حکمت است.
به طور کلی یک جمله هر چقدر پربارتر، ادبیتر، عالمانهتر، حکیمانهتر و کاملتر باشد، مورد خطابش گستردهتر میگردد و لذا افراد بسیاری در سطوح مختلف از آن استفادههای گوناگون میبرند. چنان چه یک غزل حافظ را یک مطرب روحوضی هم میخواند و معنای ظاهریاش را نیز درک میکند، اما یک ادیب، یک استاد دانشگاه و یک عارف بالله نیز میخواند و درک خود را میکند. و البته اگر کسی بخواهد اکتفا به ظاهر کند، چه بسا حافظ را بر اساس اشعارش شرابخوار و زنباره نیز بشناسد!
پس بدیهی است که آیات الهی که از منبع علم و حکمت الهی صادر شده است، ژرفنای بیشتری دارد که ضمن امکان بهره وری همگان، شناخت بیشترش مستلزم توجه، تعمق، تدبر و علم بیشتر است که اصطلاحاً به آن تفسیر یا همان شناخت علمی بیشتر باز کردن لایههای یک سخن میگوییم.
بدیهی است وقتی فقط به ظاهر قرآن بسنده شود، همین مشکل سؤال شده پیش میآيد که چرا قرآن «یا ایها المفسرون» و یا «یا ایها العالمون» نگفته است. و فراموش میشود که در همین ظاهر آیات نیز بسیار بیان شده که این قرآن آسان دارای آیات محکم و متشابه است و اهل تقوا و علم به محکمات آن تکیه میکنند و اهل نفاق به سراغ متشابهاتش میروند و بسیار بیان شده است که راسخون در علم آن را درست میفهمند و به آن ایمان میآورند.
« هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران – 7)
ترجمه:
اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند[كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود [از آن آيات پند نمىگيرند].
با توجه به معنی واژه های «محکم» و «متشابه»، آيات «مـحـکـم» آيـاتِ "ثابت" هـستند. يعنی: در هـر زمــان و مکـان و شرايطی همچنان بـقــوت خود باقـی هستند. و آيات «متشابه» آياتِ "مناسب و متناسب" هستند. يعـنی: هـمـيـشه بقـوت خود باقی نيستند بلکه «مناسب و متناسب وضعيت و شرايط خاص فـردی، اجتماعی، تاريخی و غـيره هستند.
حال آیا همگان که از ظاهر قرآن بهره میبرند، «الراسخون فی العلم» هستند؟ قرآن مثل یک اقیانوس است و هر کسی به حد وسعت دید خود ظاهر آن را میبیند و از زیباییها و فایدههایش بهرهای هم میبرد و چه بسا برخی تا عمق کمتری رفته و به صید ماهی نیز مشغول شوند. اما نمیتوان مدعی شد که همین کافی است و دیگر غواصی و تحقیقات در اعماق دریاها و اقیانوسها لازم نیست، چون همگان میتوانند به کنار دریا رفته و تنی به آب بزنند.
اگر صرف ظاهر یک نوشتار کفایت میکرد، به جای این همه مدرسه و دانشگاه و لابراتوار، کتاب شیمی را به تیراژ وسیع چاپ کرده و با هواپیما پایین میریختند تا همگان شیمیدان شوند، یا همین طور فلسفه، حقوق، علوم سیاسی، فیزیک ... و علوم دیگر را. خداوند نیز این همه انبیاء و اولیاء و ... گسیل نمیداشت و قرآن را به صورت نوشتهجاتی بر همگان ارسال مینمود. چنان چه امروزه قرآن نوشتاری در خانهی همه هست، اما برای همگان یک اثر و برکت را ندارد.
دقت شود که کار انبیاء، اوصیاء و علما توزیع کتاب نیست. این کار را که امروزه هر انتشارات یا فروشگاه کتابی انجام میدهد. بلکه تلاوت کتاب، تعلیم کتاب، تفسیر و تأویل کتاب، عمل به کتاب و تزکیه انسان بر اساس آن است.
پس، تعمق، تدبر، تعقل، تفکر و تحقیق در هر علمی و ورود به لایههای عمیقتر در هر کلامی لازم است، چه رسد به قرآن کریم.
همچنین روايات زيادي از رسول خدا(ص)و ائمه طاهرين (ع)رسيده كه صراحت دارند قرآن ظاهر و باطن دارد; از جمله رسول خدا(ص)فرمود: قرآن ظاهر و باطن دارد و باطنش با طن دارد تا هفت بطن (7)و نيز فرمود:
حكم و باطنش علم است.
از ملاحظه آيات قرآن و توجه به معاني كلمات و جملاتش مطالبي فهميده مي شود كه پس از مراجعه به آيات ديگر و ضميمه كردن آن ها با هم , مفاهيمي دقيق تر و مطالبي باريك تر به دست مي آيد كه حصول آن معاني به تناسب ظرفيت روحي و علمي مطالعه كننده بستگي دارد. معاني اوليه به دست آمده ظاهر و معاني بعدي به ترتيب بطن ناميده مي شود. براي روشن تر شدن مثالي ذكر مي كنيم :
اصولاً نماز بايد به منظور ياد خدا برگزار شود ذكر و يادخدا نه تنها در حال نماز لازم است , بلكه ياد خدا از نماز سر چشمه گيرد و تمام حالات زندگي انسان را فرامي گيرد. قرآن مي فرمايد: (8)
چنين نمازي قرين و همراه با تقوا است . قرآن مي فرمايد: (9)
چنين نمازي مانند صبر به انسان نيرو و توان مي بخشد تا در مقابل سختي ها ايستادگي كند و او را در زندگي ياري مي كند. قرآن مي فرمايد:(10) از اين رو پيوند با نماز و همراهي با تقوا و صبر, انسان را علاوه بر انجام وظايف و تكاليف از كار زشت و منكر دور مي كند. قرآن مي فرمايد:(11)
و بالأخره نماز گزار به تزكيه نفس مي رسد كه نتيجه اش فلاح و رستگاري مي باشد. قرآن مي فرمايد: .
حال براي تقريب به ذهن مي توان چنين گفت : ظاهر نماز چند عمل و سخن است , اما باطنش , يادخدا,باطن باطنش , ايجاد تقوا و باطن آن , صبر و مقاومت و نتيجه صبر و نماز... دوري از فحشا و منكرات است وباطن دروي از منكرات , تزكيه نفس است كه نتيجه اش فلاح و رستكاري است .
همان طوري كه ملاحظه شدو مشخص گرديد كه چگونه با دقت و تامل در آيات قرآن و كنار هم گذاشتن آن ها مي توان از معناي ظاهري آن گذشت و به معناي باطن و باطن و باطن رسيد. ممكن است كسي بگويد:
چرابايد قرآن باطني و باطني و... داشته باشد؟ اگر تها ظاهر مي داشت عيبش چه بود؟
در پاسخ گفته مي شود:
اولا: انسان به خاطر داشتن بعد حيواني و تمايلات نفساني , بيش تر توجه اش به امور مادي مي باشد از اين رو نمي توانند در تمام حالات مختلف معنويات زا درك كند, به ويژه اگر مطالب عميقي باشد.
ثانيا: علاوه بر اين كه هر فردي حالات مختلفي دارد و نمي تواند در تمام حالات معنويات را درك كند,سطح فكر و توجه معنوي مردم هم با تفاوت دارد و ميزان دركشان يك سان نيست . به همين دليل لازم بود قرآن مطابق فهم عمومي , ظاهري و براي حالات خاص يك فرد و يا افراد آماده , باطني و باطني داشته باشد.(12)
پی نوشت ها:
1. مزمل (73) آیه 5.
2. آل عمران (3) آیه 101.
3. نحل(16)آیه 44.
4. بقره(2)آیه 151.
5. همان، آیه 129.
6. محمد قمى، حديث ثقلين ، مصر دارالتقريب، 1371 ق، ص 9.
7ـ فيض كاشاني , تفسير صافي , مقدمه 8
8ـ نساء(4 آيه 103
9ـ
10ـ بقره (2 آيه 45
11ـ عنكبوت (29 آيه 45
12ـ برداشت از كتاب آشنايي با قرآن , از كتاب هاي درسي مراكز تربيت معلم ص 121ـ 118 شماره كد 2003